از دیدار تو بازمیگردم
با دستهایی،
که در دستهایم جا ماندهاند
و حرفهایی که در دهانم
من که بیمار توام عاشق و شیدای توام از منه خسته پرستاری کن/>!..!
از طرف اقی جونم برای خانمیش..چقدر من
دیدنت را دوست دارم.
در خواب در غروب
در همیشهی هر جا،
هر جایی که بتوان تو را دید،
صدا کرد و از انعکاس نامت کیف کرد
چه قدر من دیدن تو را دوست دارم...
بعضیها خیال میکنند
دوست داشتن ساده است
خیال میکنند
باید همه چیز خوب باشد
تا بتوانند کسی را عاشقانه دوست داشته باشند
اما من میگویم
دوست داشتن درست از زمانی شروع
میشود
که بی حوصله میشود
که بهانه میگیرد
که یادش میرود بگوید
دلتنگ است
یادش میرود با شیطنت بگوید
دوستت دارم
دوست داشتن از زمانی شروع میشود
که خندههایتان بغض شود
بغضهایتان آغوش بخواهد
و ببینید آغوشش کمرنگ است
اگر در روزهایِ ابری و طوفانی
دوستش داشتی شاهکار کرده ای...
ما عادت کرده ایم همه چیز را
حاضر و آماده بخواهیم
همه چیز آنطور که میخواهیم پیش برود
و ادعا هم داریم که دوست داریم...
که عاشقیم...
و این درست ترین
اشتباهِ ممکن است !
دل زدگیهای کوچک ،
دلخوریهای بزرگ را به وجود میآورند!
همین که هنگام عصبانی بودن بگویی:
''دیگر با من حرف نزن ...''
یا در جواب میخواهم بروم
حرفی از دهانت در نیاید ...
و یا بگذاری لالایی شبهایم صدای گریه ام باشد
خاصیت عشق این است
هرچقدر هم که از او دلخور و عصبی باشید،
هرچقدر هم که باعث آزارتان شده باشد،
هرچقدر هم که دلیل هق هقهای شبانهتان شده باشد،
باز هم یک نیم نگاهش کافیست
تا تمامش را فراموش کنید ...
عشق ، همان است
که فقط یکی از خوبیهایش
تمام بدیهایش را میشورد
و با خود میبرد ...
معشوق، حتی آزارش هم شیرین است ...
در مسلک عاشقان، منطق جایی ندارد ...
اصلا عشقی که آدمیرا دیوانه و شیدا نکند ،
باید به آن شک کرد ...
تعداد صفحات : 0